شهر سرگرمی

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


داستان تابلوهای راهنمایی و رانندگی

از چپ به راست بخوانید

نويسنده: طاهر تاريخ: چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

26 واقعیت جالب درباره اینترنت

 

اینترنت دنیای جالبی است، این جهان دیجیتالی که تازه چند سالی است زندگی همه ما را تحت تاثیر خود قرار داده است عجایب و غرایب زیادی دارد که دانستن آنها خالی از لطف نیست. مثلاً آیا می‌دانستید که نخستین دامنه ثبت شده در شبکه اینترنت symbolics.com بوده که در ماه مارس 1985 (اسفند-فروردین 1363) به ثبت رسیده است! در این مطلب که خود برگرفته از اینفوگرافی جمع و جور و خواندنی دیگری است، کوشیده‌ایم تا جالب‌ترین واقعیات پیرامون شبکه اینترنت را گردآوری کنیم، با ما همراهی کنید.
 
جالب است بدانید بنا به تخمین کارشناسان امر، ارزش مادی شبکه اینترنت تا پایان سال 2012 تقریباً به 4 تریلیون دلار خواهد رسید که نسبت به سال پیش از آن با رشدی سه برابری همراه بوده است. هر چه مردمان بیشتری در اقصی نقاط جهان به اینترنت دسترسی پیدا می‌کنند، بر تعداد کاربران درگیر در این شبکه نیز افزوده می‌شود؛ یعنی نه تنها بر تعداد کاربران شبکه‌های متعدد اجتماعی افزوده می‌شود، بلکه تعداد دامنه‌های ثبت شده و سایت‌های اینترنتی نیز زیادتر خواهند شد.
 
 

 


ادامه مطلب
نويسنده: طاهر تاريخ: دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:نکاتی در مورد اینترنت, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

داستان کوتاه
عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ، پرسیدند : کجا میروی؟
 

گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم ، تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند،

نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم

نويسنده: طاهر تاريخ: شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

من روزه ام را از روی هوس نشکستم | منصور حلاج
ظهر یکی از روزهای رمضان بود ....حسین حلاج همیشه برای جزامی ها غذا می برده و اون روز هم ...داشت از خرابه ایی که بیماران جزامی توش زندگی می کردند می گذشت ....جزامی ها داشتند ناهار می خوردند ...ناهار که چه ؟ ته مونده ی غذاهای دیگران و و چیزهایی که تو اشغال ها پیدا کرده بودند و چند تکه نان...یکی از اون ها بلند میشه به حلاج می گه : بفرما ناهار ! 
- مزاحم نیستم ؟ 
- نه بفرمایید. 
حسین حلاج میشینه پای سفره ....یکی از جزامی ها رو بهش می گه : تو چه جوریه که از ما نمی ترسی ...دوستای تو حتی چندششون می شه از کنار ما رد شند ...ولی تو الان.... 
حلاج میگه : خب اون ها الان روزه هستند برای همین این جا نمیاند تا دلشون هوس غذا نکنه . 
- پس تو که این همه عارفی و خدا پرستی چرا روزه نیستی ؟ 
- نشد امروز روزه بگیرم دیگه ... 
حلاج دست به غذا ها می بره و چند لقمه می خوره ...درست از همون غذا هایی که جزامی ها بهشون دست زده بودند ... 
چند لقمه که می خوره بلند میشه و تشکر می کنه و می ره .... 
موقع افطار که میشه منصور غذایی به دهنش می زاره و می گه : خدایا روزه من را قبول کن .... 
یکی از دوستاش می گه : ولی ما تو را دیدیم که داشتی با جزامی ها ناهار می خوردی 
حسین حلاج در جوابش می گه : اون خداست ...روزه ی من برای خداست ...اون می دونه که 
من اون چند لقمه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم ....دل بنده اش را می شکستم روزه ام باطل می شد یا خوردن چند چند لقمه غذا ؟؟؟
نويسنده: طاهر تاريخ: شنبه 25 شهريور 1391برچسب:منصور حلاج,داستانک,داستان,داستان کوتاه, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

مکان هایی ترسناک ولی‌ بی‌نهایت زیبا

مکان هایی ترسناک ولی‌ بی‌نهایت زیبا


ادامه مطلب
نويسنده: طاهر تاريخ: شنبه 18 شهريور 1391برچسب:مکان های ترسناک, مکان های زیبا, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

SHAHRESARGARMY@YAHOO.COM

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

راههای جاویدان شدن

© All Rights Reserved to ahooramazda.LoxBlog.Com | Template By: شهر سرگرمی